بانگ رحیل!
خداوند سبحان خطاب به آدمى مىفرماید:
یَابْنَ آدَمَ!
1. أَکْثِرْ مِنَ الزّادِ، فَإِنَّ الطَّریقَ بَعیدٌ بَعیدٌ.
2. وَجَدِّدِ السَّفیْنَةَ، فَإِنَّ الْبَحْرَ عَمیقٌ عمیقٌ.
3. وَخَفِّفِ الْحَمْلَ، فَإِنَّ الصِّراطَ دَقیقٌ دَقیقٌ.
4. وَأَخْلِصِ الْعَمَلَ، فَإِنَّ النّاقِدَ بَصیرٌ بَصیرٌ.
5. وَأَخِّرْ نَوْمَکَ إِلَى الْقَبْرِ.
6. وَفَخْرَکَ إِلَى الْمیْزانِ.
7. وَشَهْوَتَکَ إِلَى الْجَنَّةِ.
8. وَراحَتَکَ إِلَى الاْخِرَةِ.
9. وَلَذَّتَکَ إِلَى الْحُورِ العینِ.
10. وَکُنْ لى، أَکُنْ لَکَ.
11. وَتَقَرَّبْ إِلَىَّ بِاسْتِهانَةِ الدُّنْیا.
12. وَتَبَعَّدْ عَنِ النّارِ لِبُغْضِ الْفُجّارِ وَحُبِّ الاَْبْرارِ.
13. فَإِنَّ اللّهَ لایُضیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنینَ.
اى فرزندآدم!
1. «توشه» را افزون کن، که «راهِ» [آخرت و رسیدن به سعادت]، دور است دور!
2. و «کشتى» را تعمیر کن، که «دریا» عمیق است عمیق!
3. و «بار»[هاى اضافى که در این سفر به کارت نمى آیند] را فروگذارو سبک گردان، که «صراط»، باریک و دقیق است دقیق!
4. و «عمل»[و کردار و گفتارت] را خالص گردان، که «حسابرس» بیناست بینا!
5. و خفتن خویش را به تأخیر بینداز و آن را براى درون قبر بگذار!
6. و فخر کردنت را براى هنگامه برپایى «میزان» [در قیامت] بگذار.
7. و میل [و برآوردن خواهشهاى دل]ات را براى بهشت واگذار.
8. و راحتى و آسایشت را براى جهان آخرت بگذار.
9. و لذتجویى ات را براى [زیستن در کنار] همسران بهشتى واگذار.
10. و براى من باش تا من ـ نیزـ براى تو باشم.
11. و با سبک شمردن دنیا، به من نزدیک شو و تقرّب بجوى.
12. و با دشمن داشتن فاجران و بدکاران، وـ نیزـ دوستى با ابرار و نیکان، خویشتن را از آتش، دور بدار.
13. پس [بدان که] خداوند، پاداش نیکوکاران را تباه نمى سازد.
هوشمندى و فرزانگى چنین اقتضا مى کند که آدمى، هنگام سفر، زاد و راحله خویش را بررسى کند; مسافت راه و وسیله سفر و توشه راه را ارزیابى نماید و نیز مدّتْ زمان سفر و ایّام ماندن در مقصد را محاسبه کند و خود را مهیّا سازد. و اگر قصد تجارت و یا اهداى هدیه به عزیزى را نیز در سر دارد، کالایى در خور و تحفهاى مناسب فراهم آورد.
آدمیان، مهاجرانى هستند که «بانگ رحیل» هر دم آنان را به کوچ و سفر به سوى مقصد نهایى فرا مى خواند.
آید آنروز که من هجرت از این خانه کنم **از جهان پر زده، در شاخ عدم لانه کنم
رسد آن حال که در شمع وجود دلدار **بال و پر سوخته، کار شب پروانه کنم
شود آیا که از این بتکده، بر بندم رخت **پر زنان، پشت بر این خانه بیگانه کنم
امیر مؤمنان(علیه السلام) بارها و بارها، با صدایى حزین که از سویداى دل بیدارش برمى آمد و جانهاى خفته و غافل را به هشیارى فرا مى خواند، ندا مى داد:
«تَجَهَّزُوا ـ رَحِمَکُمُ اللّهُ ـ فَقَدْ نُودیَ فیکُمْ بِالرَّحیلِ :
مجهّز و آماده شوید ـ خدایتان رحمت کند ـ که بانگ رحیل و نداى کوچ در میانتان سرداده شد»!
مرا در منزل جانان چه امن و عیش، چون هر دم **جَرَس فریاد مى دارد که بربندید محملها
براى وصول به اهداف عالىِ حیات برین و رسیدن به خواسته هاى برتر، باید از خواهشهاى حقیر، درگذشت و با فدا کردن امور کوچک و ناچیز، در راه آرمانهاى بلند و ستُرگ، به سعادت جاوید نائل آمد.
گر از پى شهوت و هوى خواهى رفت **از من خبرت، که بى نوا خواهى رفت
بنگر که کئى و از کجا آمده اى **مى دان که چه مى کنى، کجا خواهى رفت
* * *
اى مرغ چمن! از این قفس، بیرون شو**فردوس، تو را مى طلبد، مفتون شو
طاووسى و از دیار یار آمده اى **یاد آورِ روى دوست شو، مجنون شو
******
پاورقی:1- از اوج آسمان –على اکبرمظاهرى